عشق است که مبتلای اوئیم در هر حالی برای اوئیم مستیم و حریف می فروشیم خاک در آن سرای اوئیم دل داده به باد در خرابات سرگشته و در هوای اوئیم در بحر محیط غرق گشتیم مائیم که آشنای اوئیم درد آمد و دردمند میجست می گفت که ما دوای اوئیم چون اوست دوای بینوایان ما بندهٔ بینوای اوئیم از دولت بندگی سید شاهیم ولی گدای اوئیم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47167