هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم هستیم بی نیاز و فقیریم از همه این از کمال ماست که محتاج عالمیم جام جهان نما که به ما نور خود نمود گفتا ببین که آینهٔ اسم اعظمیم ما را وجود داد و به خود هم ظهور کرد پیوسته ایم بر هم و پیوسته با همیم با جام می مدام چو رندان باده نوش لب بر لبش نهاده و مستانه همدمیم هر چند افصحیم در اوصاف او ولی در کنه ذات عاجز و حیران و اَبکمیم ما بنده ایم و سید ما نعمت الله است نزد خدا و خلق از آن رو مکرمیم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47189