ما از شرابخانهٔ جانانه می رسیم مستان حضرتیم و ز میخانه می رسیم از ما نشان ذوق خرابات جو که ما مستیم و لاابالی و رندانه می رسیم ای عقل دور باش که رندیم و باده نوش از بزم عشق و مجلس جانانه می رسیم پروانه وار ز آتش عشقش بسوختیم شمعی گرفته ایم و به پروانه می رسیم تاجی ز ذوق بر سر و در بر قبای عشق بسته کمر به عزت و شاهانه می رسیم سرمست می رسیم ز میخانهٔ قدیم مخمور نیستیم که مستانه می رسیم از بندگی سید خود می رسیم باز از ملک غیب ، ببین که چه مردانه می رسیم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47191