گر تنگ بدی این سینهٔ من روشن نشدی آیینهٔ من ای خار گلی از روضهٔ من دوزخ تبشی از کینهٔ من خورشید جهان دارد اثری از کر و فر دوشینهٔ من آن کوه احد، پشمین شده است از رشک من و پشمینهٔ من چون جوز کهن، اشکسته شوی گر نوش کنی لوزینهٔ من از بهر دل این شیشه دلان باشد برکه در چینهٔ من از بهر چنین جمعیت جان هر روز بود آدینهٔ من تا تازه شود پژمردهٔ من تا مرد شود عنینهٔ من مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4720