حمد تو بینهایت و لطف تو بیکران با جمله در حدیث و جمال تو بس عیان فی الجمله چون منم تو همه کیستی بگو ور خود توئی بگو که من اکنون شدم نهان در کعبه و کنشت و خرابات وصل تست در زهد و در صلاح و در انکار و امتحان فی الجمله عارفیم به هر صورتی که هست در دیدن صفات و کمال تو هر زمان با ما توئی و از تو جدا نیست هیچ چیز پیوند ما و تو به کرم هست جاودان نور تو آسمان و زمین را ظهور داد روشن شد از جمال و کمال تو این جهان سید به بنده داد و جودی ز جود خود بنمود آنچه بود به ارباب این و آن شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47247