مائیم و جام باده و جانان جاودان از خویش آشنا شده بیگانه جاودان بگذر ز عقل و عاشق دیوانه را بگیر یارب که باد عاشق دیوانه جاودان خوش جنتی است روضهٔ رندان می فروش جام شراب و صحبت رندانه جاودان جاوید دل مجاور درگاه دلبر است ثابت قدم ستاده و مردانه جاودان در بزم عشق عاشق و مستیم و باده نوش بنشسته دل همی خوش و مستانه جاودان بنموده ایم ظاهر و باطن به هم عیان پیوند جان ماست به جانانه جاودان دیدیم سیدی که جهان در پناه اوست بر عرش دل نشسته و شاهانه جاودان شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۷۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47254