وقت سرمستی است مخموری بمان نیک نزدیکی مرو دوری بمان آشنائی ترک بیگانه بگو در وصالی هجر و مهجوری بمان غرهٔ علم و عمل چندین مباش بگذر از هستی و مغروری بمان صحبت رندان غنیمت می شمر قصهٔ رضوان مگو حوری بمان نور چشم عالمی پیدا شده روشنش می بین و مستوری بمان غیرت ار داری ز غیرش در گذر غیر او ناریست یا نوری بمان از انا بگذر به حق می گو که حق نعمت الله باش منصوری بمان شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47255