از بود وجود خود فنا شو رندانه بیا حریف ما شو خواهی که تو پادشاه باشی در حضرت پادشه گدا شو چون اوست نوای بینوایان دریاب نوا و بینوا شو در بحر محیط ما قدم نه با ما بنشین و آشنا شو از هستی او وجود جوئی از هستی خویشتن فنا شو گر بندهٔ حضرت خدائی چون بندهٔ حضرت خدا شو خواهی که رسی به نعمت الله ایمن ز فنا و از بقا شو شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۳۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47309