بانگ برآمد ز خرابات من چرخ دوتا شد ز مناجات من عاقبة الامر ظفر دررسید یار درآمد به مراعات من یا رب یا رب که چه سان می‌کند دلبر بی‌کفو مکافات من طاعت و ایمان کند آن کیمیا غفلت و انکار و جنایات من قصر دهد از پی تقصیر من زله دهد از پی زلات من جوش نهد در دل دریا و کوه از تبش روز ملاقات من گر نبدی پرده، خیالات خلق سوخته بودی ز خیالات من در سپه جان زندی زلزله طبل و علم، نعره و هیهات من در افق چرخ زدی شعله‌ها نیم شبان آتش میقات من مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4734