شد روان آب حیات ما به جو عین ما می جو از این دریا و جو آب را می نوش از جام حباب تشنهٔ آب خوشی از ما بجو عشق سرمستست در کوی مغان می رود دل در پی او کو به کو بشنو و از خود سخن دیگر مگو هرچه گوید او بگو آنرا بگو چشم ما روشن به نور روی اوست لاجرم بینیم ما او را به او موج دریائیم و دریا عین ما خوش همی گردیم دائم سو به سو در چنین آئینهٔ گیتی نما سید و بنده نشسته روبرو شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47343