ذوق سرمستان ز مخموران مجو حال مستان پیش مخموران مگو آینه بردار و خود را می نگر تا ببینی جان و جانان روبرو در ظهور است این دوئی او و ما او به ما پیدا و ما قائم به او هر که چشمش غیر نور او ندید هر چه آید در نظر بیند نکو می یکی و ساغر می صد هزار گاه در خم است گاهی در سبو آن یکی در هر یکی خوش می نگر تا ببینی جان و جانان روبرو نعمت الله راز مخموران مپرس میر رندان را ز سرمستان بجو شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47348