حال او از بشر چه می پرسی قصهٔ خیر و شر چه می پرسی لب شیرین او به ذوق ببوس لذت نیشکر چه می پرسی آفتابی چو رو به ما بنمود از جمال قمر چه می پرسی جسم و جان است جام و می با هم سخن از بحر و بر چه می پرسی غیر او نیست هر چه هست یکیست ای برادر دگر چه می پرسی خبر عاشقان ز عقل مپرس خبر از بی خبر چه می پرسی گنج اسما ز نعمت الله جو کیسهٔ سیم و زر چه می پرسی شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47467