متناهی شود به تو همه شی تو شوی منتهی به حضرت وی غایت ذوق ما کجا یابد به جز از ما و همچو ما هی هی زاهد و زهد و آرزوی نماز ما و ساقی و ساغر پر می کشتهٔ عشق و زندهٔ ابد است کی بمیرد کسی که زو شد حی آفتابست و عالمی سایه هر کجا او رود رود در پی نو او را به نور او دیدیم نه به یک چیز بلکه در همه شی سر سید ز نعمت الله جو دم نائی طلب کنش از نی شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47507