ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو گر نگویی با کسی، با عاشقان باری بگو قصه کن در گوش ما، گر دیگران محرم نی اند با دل پر خون ما، پیغام دلداری بگو آن مسیح حسن را دانم که می‌دانی کجاست با کسی کز عشق دارد بسته زناری بگو بانگ برزن عاشقی را کو به گل مشغول شد گو که شرمت باد ازان رخ ترک گلزاری بگو ای صبا خوش آمدی، چون باز گردی سوی دوست حال من دزدیده اندر گوش عیاری بگو سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو با چنان غیرت که جان دارد، بگفتم پیش خلق شمس تبریزی بگویم؟ گفت جان آری بگو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4824