ای زرویت تافته در هر زمانی نور نو وی زنورت نقش بسته هر زمانی حور نو کژ نشین و راست بشنو، عقل ماند یا خرد ساقی‌یی چون تو و هر دم بادهٔ منصور نو؟ که تواند شیشه‌‌یی را زآتشی برداشتن؟ یا می کهنه که داند ساختن زانگور نو؟ می‌چشان و می‌کشان روشن دلان را جوق جوق تازه می‌کن این جهان کهنه را از شور نو عشق عشرت پیشه‌یی، که دولتت پاینده باد روز روزت عید تازه، هر شبان گه سور نو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4833