سر عثمان تو مست است، برو ریز کدو چون عمر محتسبی، داد کنی، این جا کو؟ چه حدیث است، ز عثمان عمرم مست‌تر است وان دگر را که رییس است نگویم، تو بگو مست دیدی که شکوفه‌ش همه در است و عقیق؟ باده‌یی کو چو اویس قرنی دارد بو؟ ای بسا فکرت باریک، که چون موی شده ست وز سر زلف خوش یار ندارد سر مو مست فکرت دگر و مستی عشرت دگر است قطرهٔ این کند آن که نکند زان دو سبو بس کن و دفتر گفتار درین جو افکن بر لب جوی حیل تخته منه، جامه مشو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4846