صوفیانیم آمده در کوی تو شیء لله از جمال روی تو از عطش ابریق‌ها آورده‌ایم کاب خوبی نیست جز در جوی تو ها بده چیزی به درویشان خویش ای همیشه لطف و رحمت خوی تو حسن یوسف قوت جان شد سال قحط آمدیم از قحط ما هم سوی تو صوفیان را باز حلوا آرزوست از لب حلوایی دلجوی تو ولوله در خانقاه افتاد دوش مشک پر شد خانقاه از بوی تو دست بگشا جانب زنبیل ما آفرین بر دست و بر بازوی تو شمس تبریزی تویی خوان کرم سیر شد کون و مکان از طوی تو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4854