ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو آیی به حجرهٔ من و گویی که گل، برو؟ تو ماه ترکی و من اگر ترک نیستم دانم من این قدر که به ترکی‌‌ست آب سو آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو رزق مرا فراخی ازان چشم تنگ توست ای تو هزار دولت و اقبال تو به تو ای ارسلان قلج مکش از بهر خون من عشقت گرفت جملهٔ اجزام مو به مو زخم قلج مبادا بر عشق تو رسد از بخل جان نمی‌کنم ای ترک گفت و گو بر ما فسون بخواند گکجک یا قشلرن ای سزدش تو سیرک، سزدش قنی؟ بجو نام تو ترک گفتم از بهر مغلطه زیرا که عشق دارد صد حاسد و عدو دکتر شنیدم از تو و خاموش ماندم غماز من بس است درین عشق رنگ و بو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4857