دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن پنهان ملول بودن و تنها گریستن بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار خندیدن آشنا نبود با گریستن دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم زین گریه ره دراز بود تا گریستن عمری به گریه های هوس آلود صرف شد، کنون عمری به تازه بایدم و واگریستن درمان من ز مسیحا مجو که هست دردم جفای یار و مداوا گریستن گاهی به یاد سرو قدی، گریه هم خوش است تا کی ز شوق سدرهٔ طوبا گریستن هر کس که هست گریه به جانش رواست و بس نتوان به عالمی تن تنها گریستن عرفی ز گریه دست نداری که در فراق دردت ز دل نمی برد الا گریستن عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۵۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/48667