ساقی بیا و دامن گل بر سبو فشان مست شراب هم به ریاحین فرو فشان ای باغبان تو بزم فرو چین که بی خودیم دامان گل بیار و بر حرف خو فشان خاموش واعظا که دم گرم نیستت جامی بگیر و بر جگر گفت و گو فشان توفان ناز و عشوه اساس امید کند ای دل جهان جهان طلب آرزو فشان پیشت رخم در آتش دل پایدار نیست ای خضر هر نفس دم آبی فرو فشان عرفی گل و گلاب چه ریزی به خاک ما مشتی خس و شیشهٔ زهری فرو فشان عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۵۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/48681