شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده پیرهنم شعله بود، انجمن آتشکده صورت شیرین بکاشت، گلشنی از خار و خس بهر خود آماده ساخت، کوهکن آتشکده سینهٔ سوزان من، قبلهٔ گبران شده است روح من آتش بود، جسم من آتشکده سرد نگردد ز مرگ، ای دل آتش فروز می برم از پیرهن در کفن آتشکده رو سوی گلخن دلا، باغ و گلستان مشو بس که بر افروختی در چمن آتشکده عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۵۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/48691