هزار بار کشیده‌‌ست عشق کافرخو شبم زبام به حجره، زحجره تا سر کو شب آنچنان و بگاه آمده که هی، برخیز گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو زهرچه پر کندم، من سبوی تسلیمم سبو اسیر سقاء است، چون گریزد ازو؟ هزار بار سبو را به سنگ بشکست او شکست او خوشم آید، ز شوق و ذوق رفو سبو سپرده به دو گوش با هزاران دل بدان هوس که خورد غوطه در میانهٔ جو مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4874