باز را چون ز بیشه صید کنند گردن و هردو پاش قید کنند هر دو چشمش سبک فرو دوزند صید کردن ورا بیاموزند خو ز اغیار و عاده باز کند چشم از آن دیگران فراز کند اندکی طعمه را شود راضی یاد نارد ز طعمهٔ ماضی باز دارش ز خود پیاده کند گوشهٔ چشم او گشاده کند تا همه بازدار را بیند خلق بر بازدار نگزیند زو ستاند همه طعام و شراب نرود ساعتی بی‌او در خواب بعد آن برگشایدش یک چشم در رضا بنگرد درو نه به خشم از سرِِ رسم و عاده برخیزد با دگر کس به طبع نامیزد بزم و دستِ ملوک را شاید صیدگه را بدو بیاراید چون ریاضت نیافت وحشی ماند هرکه دیدش ز پیش خویش براند بی‌ریاضت نیافت کس مقصود تا نسوزی ترا چه بید و چه عود فرخ آنکو همه طعام و شراب از مسبّب ستد نه از اسباب رو ریاضت‌کش ارت باید باز ورنه راه جحیم را می‌ساز دیگران غافلند تو هُش‌دار واندرین ره زبانت خامش‌دار سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب الاوّل: در توحید باری تعالی : التمثیل فی‌الذی هو یُطعمنی و یَسقین گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49354