ای بر سر بازاری، دستار چنان کرده رو با دگران کرده، ما را نگران کرده ما را بگزیده لب کآیم بر تو امشب وان خلوت چون شکر، یا لب شکران کرده با صدق ابوبکری، چون جمله همه مکری؟ کو زهره که بشمارم این کرده و آن کرده زهد از تو مباحی شد، تسبیح صراحی شد جان را که فلاحی شد با رطل گران کرده جان شد چو کبوتر، جان زوتر هله، زوتر، جان ای تن تنتن کرده، تن را همه جان کرده از عشق شب زلفت، آن ماه گدازیده وز پرتو رخسارت، خورشید فغان کرده ای دفتر هر سری، شمس الحق تبریزی ای طرفهٔ بغدادی، ما را همدان کرده مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4950