نه بپرسید از جحی حیزی کز علیّ و عُمر بگو چیزی گفت با وی جحی که اندُه چاشت در دلم مهر و بغض کس نگذاشت شره لقمه آن چنانم کرد کز تعصّب شدم به یک ره فرد مر مرا کار خورد و خفت آمد با دلم اکل و شرب جفت آمد هرکه او بیش خورد بیش رید نه چو لقمان ز لقمه بیش زید مرد با مال بی‌یقین باشد سیر خورده گرسنه دین باشد سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله : حکایت در این معنی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49564