آن شنیدی که عُمّر خطاب دید قومی نشسته در محراب کرد از آن قوم میر عدل سؤال که کدامید چیستتان احوال جمله گفتند ما رفیقانیم همه یک راه و یک طریقانیم یکدگر را برادران شده‌ایم یک دل و جان و یک زبان شده‌ایم گفت عُمّر که بی‌حضور دگر کیسهٔ یکدگر کنید نظر سیم یکدیگران به خرج کنید یا به حکم حساب درج کنید همه گفتند زانِ خویش خوریم وز زر و سیم یار بی‌خبریم گفت عُمّر که کار محکم نیست وین سخن جمله را مسلم نیست به دل آنگه برادران باشید که زر و سیم یار برپاشید هیچ ناید تغیّری پیدا نبود غم جدا و کیسه جدا نه یکی را بُودَ ز مال افواج وان دگر کس به جبّه‌ای محتاج همه یکسان توانگر و درویش به زر و سیم ناشده کم و بیش پیش از این دوستان چنین بودند کز غم یکدگر نیاسودند جان یکی بودی از بُدی تن دو حال بودی یکی و مسکن دو این زمان دوستان نه زینسانند همه از بیم نان هراسانند هریکی را شده است یکتا نان مهتر از کوه قاف در میزان همه نان کور و حجره زادانند ریش خود می‌ریند و شادانند سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر : التمثّل فی ریا الحّب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49611