تو به گوهر ورای دو جهانی چکنم قدرِ خود نمی‌دانی با زنان نیک هم نبردی تو با چنین زور مردِ مردی تو چه کمست ای بزرگ زاده ترا در گشاده‌ست و خوان نهاده ترا گر تو خود را در این سرای غرور از سرِ جهل و بخل داری دور پنج نوبت زنی چو عقل و چو جان بر سرِ هفت چرخ و چار ارکان ور قبای فنا بیندازی به قبیلهٔ بقای حق تازی بر سه جانت بکن به شبگیری دو سلام و چهار تکبیری آخشیجان و گنبد دوّار مردگانند زندگانی‌خوار چه کنی در جهان بیم آرش زانکه بی‌پرسش است بیمارش برگذر کین سرای پر وحلست نردبان پایه عمر و بام اجلست هرکه بر متن این سرای رسید باز دستش به دیدگان بکشید سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر : الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر : اندر صفت صورت عالم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49650