et://msg_url?url=%20&text= ایتا - اشتراک گذاری لینک در ایتا
آن شنیدی که در حد مرداشت بود مردی گدای و گاوی داشت از قضا را وبای گاوان خاست هرکرا پنج بود چار بکاست روستایی ز بیم درویشی رفت تا بر قضا کند پیشی بخرید آن حریص بی‌مایه بدل گاو خر ز همسایه چون برآمد ز بیع روزی بیست از قضا خر بمرد و گاو بزیست سر برآورد از تحیّر و گفت کای شناسای رازهای نهفت هرچه گویم بود ز نسناسی چون تو خر را ز گاو نشناسی سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین : حکایت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49706