این گُره را که نام کردی خویش هریکی گزدمند با صد نیش سرگران همچو پای در خوابند پرده‌در همچو تیز درآبند از ره مرگ و جسک ماده و نر آرزومند مرگ یکدیگر از جفا زشت گوی یگدگرند وز حسد عیب جوی یکدگرند اهل علّت نه خویش یکدگرند همچومهتاب خیش یکدگرند در ضیاع و عقار خویشان را بشناسی چو گرگ میشان را گرچه ایشان اقاربند همه در اقارب عقاربند همه نیک گفت این سخن حکیم عرب نبود خویش اهل ناز و طرب این مثل را نگر نداری سست که اقارب عقاربند دُرست خویش نزدیک همچو ریش بُوَد بیش کاویش رنج بیش بُوَد همه لرزنده در عنا و عذاب چون زر و سیم سفله بر سیماب آشکارا چو گربه بر سرِ خوان زیر برتر چو موش در انبان سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین : اندر خویشان گوید فی‌مذمة الارقاب که: الاقارب عقارب، والاخ فخ، والعمّ غمّ، والخال وبال، والختن محن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49712