سلوتی نیست روح را از کس سلوت روح خلوت آمد و بس دهر بد رای و خلق بد بینند راهت این است و مردمان اینند یا به خلوت به خوش دلی تن زن یا بر اینها نشین و جان می‌کن کی فروشد خرد به رستهٔ جان آب سی‌ساله را به تایی نان مگس و گربه سوی خوان پویند سگ و زاغند کاستخوان جویند گربه از بهر لقمه‌ای به صد خواری می‌کشد با خروش و با زاری گربه از بهر لقمه جور برد ببر و شیر و پانگ خود بدرد باز شیر درنده در صحرا گورخر را همی درد تنها سنایی غزنوی : حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه : الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب : در صفت خلوت و تنهایی گوید گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/49774