آن سفره بیار و در میان نه وان کاسه به پیش عاشقان نه انبوه بریز نان، که زشت است کآواز دهد کسی که نان نه تن را چو بنان شکار کردی جان را برگیر و پیش جان نه امروز قیامت تو برخاست برخیز قدم بر آسمان نه از آتش عشق نردبان ساز بر گنبد چرخ نردبان نه ای زهره ز چشم‌های هندو ترکانه تو تیر در کمان نه گر سینه زیان کند ز زخمت زخمی دیگر بران زیان نه چون نکته ز راه چشم گویی ما را همه مهر بر دهان نه ای اشک چو رفتی از در چشم آن جا رو و سر بر آستان نه مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4983