ای دو چشمت جادوان را نکته‌ها آموخته جان‌ها را شیوه‌های جان فزا آموخته هر چه در عالم دری بسته‌ست، مفتاحش تویی عشق شاگرد تو است و درگشا آموخته از برای صوفیان صاف بزم آراسته وان گهانی صوفیان را الصلا آموخته وز میان صوفیان، آن صوفی محبوب را سر معشوقی مطلق در خلاء آموخته وان دگر را زامتحان اندر فراق انداخته سر سر عاشقانش در بلا آموخته عشق را نیمی نیاز و نیم دیگر بی‌نیاز این اجابت یافته، وان خود دعا آموخته پیش آب لطف او بین آتشی زانو زده همچو افلاطون حکمت، صد دوا آموخته با دعا و با اجابت نقب کرده نیم‌شب سوی عیاران رند و صد دغا آموخته پرجفایانی که ایشان با همه کافردلی مر وفا را گوش مالیده، وفا آموخته زخم و آتش‌های پنهانی‌ست اندر چشمشان کآهنان را همچو آیینه صفا آموخته جمله ایشان بندگان شمس تبریزی شده در تجلی‌های او نور لقا آموخته مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4986