تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده هر زمان گوید که چونی؟ ای دل بی‌چون شده دم به دم او کف خود را از دلم پرخون کند تا ز دست دست او خون دلم جیحون شده نام عاشق بر من و او را ز من خود صبر نیست عشق معشوقم ز حد عشق من افزون شده چون که کردم رو به بالا، من بدیدم یک مهی فتنهٔ خورشید گشته، آفت گردون شده ذره‌ها اندر هوا و قطره‌ها در بحرها در دماغ عاشقانش، باده و افیون شده واعظ عقل اندرآمد، من نصیحت کردمش خیز مجلس سرد کردی، ای چو افلاطون شده پیش شمس الدین تبریزی برو کز رحمتش مردگان کهنه بینی عاشق و مجنون شده مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4991