سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه بنگر روی ظریفش، بخور آن شیر لطیفش به همان کوی وطن کن، بنشین بر در روزه بنگر دست رضا را که بهاری‌ست خدا را بنگر جنت جان را شده پرعبهر روزه هله ای غنچهٔ نازان، چه ضعیفی و چه یازان چو رسن باز بهاری، بجه از چنبر روزه تو گلا غرقهٔ خونی، ز چه‌یی دلخوش و خندان مگر اسحاق خلیلی، خوشی از خنجر روزه ز چه‌یی عاشق نانی، بنگر تازه جهانی بستان گندم جانی، هله از بیدر روزه مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۳۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4999