بز ملا حسن مسئله گو چو به ده از رمه می کردی رو داشت همواره به همره پس افت تا سوی خانه ،‌ ز بزها ، دو سه جفت بز همسایه ،‌بز مردم ده همه پر شیر و همه نافع و مفت شاد ملا پی دوشیدنشان جستی از جای و به تحسین می گفت مرحبا بز بزک زیرک من که کند سود من افزون به نهفت روزی آمد ز قصا بز گم شد بز ملا به سوی مردم شد جست ملا ،‌ کسل و سرگردان همه ده ، خانه ی این خانه ی آن زیر هر چاله و هر دهلیزی کنج هر بیشه ،‌به هر کوهستان دید هر چیز و بز خویش ندید سخت آشفت و به خود عهد کنان گفت : اگر یافتم این بد گوهر کنمش خُرد سراسر استخوان ناگهان دید فراز کمری بز خود را از پی بوته چری رفت و بستش به رسن ،‌زد به عصا بی مروت بز بی شرم و حیا این همه آب و علف دادن من عاقبت از توام این بود جزا که خورد شیر تو را مردم ده ؟ بزک افتاد و بر او داد ندا شیر صد روز بزان دگر شیر یک روز مرا نیست بها ؟ یا مخور حق کسی کز تو جداست یا بخور با دگران آنچه تراست نیما یوشیج : مجموعه اشعار : مجموعه اشعار : بز ملاحسن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/500008