به پوران صلح‌کل و سیروس طاهباز برای تمام صفا و محبتشان در یکی فریاد زیستن ــ [پروازِ عصیانی‌ِ فوّاره‌یی که خلاصی‌اش از خاک نیست و رهایی را تجربه‌یی می‌کند.] و شُکوهِ مردن در فواره‌ی فریادی ــ [زمینت دیوانه‌آسا با خویش می‌کشد تا باروری را دست‌مایه‌یی کند؛ که شهیدان و عاصیان یارانند که بارآوری را بارانند بارآورانند.] زمین را بارانِ برکت‌ها شدن ــ [مرگِ فوّاره از این‌دست است.] ورنه خاک از تو باتلاقی خواهد شد چون به گونه‌ی جوبارانِ حقیر مُرده باشی. □ فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران! ۲۰ مرداد ۱۳۴۷ احمد شاملو : مرثیه‌های خاک : تمثیل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501155