همه لرزشِ دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریزگاهی گردد. آی عشق آی عشق چهره‌ی آبی‌ات پیدا نیست. □ و خنکای مرهمی بر شعله‌ی زخمی نه شورِ شعله بر سرمای درون. آی عشق آی عشق چهره‌ی سُرخ‌ات پیدا نیست. □ غبارِ تیره‌ی تسکینی بر حضورِ وَهن و دنجِ رهایی بر گریزِ حضور، سیاهی بر آرامشِ آبی و سبزه‌ی برگچه بر ارغوان آی عشق آی عشق رنگِ آشنایت پیدا نیست. ۱۳۵۱ احمد شاملو : ابراهیم در آتش : بر سرمای درون گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501180