می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم. خیال‌گونه در نسیمی کوتاه که به تردید می‌گذرد خوابِ اقاقیاها را بمیرم. □ می‌خواهم نفسِ سنگینِ اطلسی‌ها را پرواز گیرم. در باغچه‌های تابستان، خیس و گرم به نخستین ساعاتِ عصر نفسِ اطلسی‌ها را پرواز گیرم. □ حتا اگر زنبقِ کبودِ کارد بر سینه‌ام گُل دهد ــ می‌خواهم خوابِ اقاقیاها را بمیرم در آخرین فرصتِ گُل، و عبورِ سنگینِ اطلسی‌ها باشم بر تالارِ ارسی به ساعتِ هفتِ عصر. ۱۸ آذرِ ۱۳۵۱ احمد شاملو : ابراهیم در آتش : از این گونه مردن... گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501181