به ایران درودی پیش از تو صورتگران بسیار از آمیزه‌ی برگ‌ها آهوان برآوردند؛ یا در خطوطِ کوهپایه‌یی رمه‌یی که شبان‌اش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛ یا به سیری و سادگی در جنگلِ پُرنگارِ مه‌آلود گوزنی را گرسنه که ماغ می‌کشد. تو خطوطِ شباهت را تصویر کن: آه و آهن و آهکِ زنده دود و دروغ و درد را. ــ که خاموشی تقوای ما نیست. □ سکوتِ آب می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛ سکوتِ گندم می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛ همچنان که سکوتِ آفتاب ظلمات است ــ اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست: غریو را تصویر کن! عصرِ مرا در منحنی‌ تازیانه به نیش‌خطِ رنج؛ همسایه‌ی مرا بیگانه با امید و خدا؛ و حرمتِ ما را که به دینار و درم برکشیده‌اند و فروخته. □ تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید چرا که تنها یک سخن یک سخن در میانه نبود: ــ آزادی! ما نگفتیم تو تصویرش کن! ۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱ احمد شاملو : ابراهیم در آتش : اشارتی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501184