به فریادی خراشنده بر بامِ ظلمتِ بیمار کودکی تکبیر می‌گوید گرسنه‌روسبی‌یی می‌گرید آلوده‌دامنی از پیروزیِ بردگانِ دلیر سخن می‌گوید. □ لُجِّه‌ی قطران و قیر بی‌کرانه نیست سنگین‌گذر است. روز اما پایدار نمانَد نیز که خورشید چراغِ گذرگاهِ ظلماتی دیگر است: بر بامِ ظلمتِ بیمار آن که کسوف را تکبیر می‌کشد نوزادی بی‌سر است. و زمزمه‌ی ما هرگز آخرین سرود نیست هر چند بارها دعای پیش از مرگ بوده است. ۸ مهرِ ۱۳۶۳ احمد شاملو : مدایح بی‌صله : شبانه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501243