در جوی زمان ، در خواب تماشای تو می رویم. سیمای روان ، با شبنم افشان تو می شویم. پرهایم ؟ پرپر شده ام. چشم نویدم ، به نگاهی تر شده ام.این سو نه ، آن سویم. و در آن سوی نگاه ، چیزی را می بینم، چیزی را می جویم. سنگی میشکنم، رازی با نقش تو می گویم. برگ افتاد ، نوشم باد: من زنده به اندوهم. ابری رفت، من کوهم: می پایم. من بادم: می پویم. در دشت دگر ، گل افسوسی چو بروید، می آیم، می بویم. سهراب سپهری : شرق اندوه : نه به سنگ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/502012