تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید، به حناها، افراها. و هنوز ، ما در کشت، در کف داس. ما ماندیم، تا در رشته شب از گرد چپر ها وا شد، فردا شد. روز آمد و رفت. تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید، به حناها، افراها. و هنوز ، یک خوشه کشت، در خور چیدن نه، یاد رسیدن نه. و هزاران روز، و هزاران بار تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید، به حناها، افراها. پایان شبی، ما در خواب ، یک خوشه رسید، مرغی چید. آواز پرش بیداری ما : ساقه لرزان پیام. سهراب سپهری : شرق اندوه : هنگامی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/502016