ای کرانه ما ! خنده گلی در خواب ، دست پارو زن ما را بسته است. در پی صبحی بی خورشیدیم، با هجوم گل ها چکنیم ؟ جویای شبانه نابیم، با شبیخون روزن ها چکنیم؟ آن سوی باغ ، دست ما به میوه بالا نرسید. وزیدیم، و دریچه به آیینه گشود. به درون شدیم، و شبستان ما را نشناخت. به خاک افتادیم ، و چهره ما نقش او به زمین نهاد. تاریکی محراب ، آکنده ماست. سقف از ما لبریز، دیوار از ما، ایوان از ما. از لبخند ، تا سردی سنگ : خاموشی غم. از کودکی ما ، تا این نسیم : شکوفه - باران فریب. برگردیم ، که میان ما و گلبرگ ، گرداب شکفتن است. موج برون به صخره ما نمی رسد. ما جدا افتاده ایم ، و ستاره همدردی از شب هستی سر می زند. ما می رویم ، و آیا در پی ما ، یادی از درها خواهد گذشت ؟ ما می گذریم ، و آیا غمی بر جای ما ، در سایه ها خواهد نشست؟ برویم از سایه نی ، شایدجایی ، ساقه آخرین ، گل برتر را در سبد ما افکند. سهراب سپهری : آوار آفتاب : بیراهه‌ای در آفتاب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/502032