دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است. جویندگان مروارید . به کرانه های دیگر رفته اند. پوچی جست و جو بر ماسه ها نقش است. صدا نیست . دریا - پریان مدهوشند . آب از نفس افتاده است. لحظه من در راه است. و امشب - بشنوید از من - امشب ، آب اسطوره ای را به خاک ارمغان خواهد کرد. امشب ، سری از تیرگی انتظار بدر خواهد آمد. امشب ، لبخندی به فراترها خواهد ریخت. بی هیچ صدا ، زورقی تابان ، شب آبها را خواهد شکافت. زورق رانان توانا ، که سایه اش بر رفت و آمد من افتاده است ، که چشمانش گام مرا روشن می کند، که دستانش تردید مرا می شکند، پارو زنان ، از آن سوی هراس من خواهد رسید. گریان ، به پیشوازش خواهم شتافت. در پرتوی یک رنگی ، مروارید بزرگ را در کف من خواهد نهاد. سهراب سپهری : آوار آفتاب : راه واره گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/502038