ای همه منزل شده از تو ره‌ بی‌رهه بی‌قدمی رقص بین‌ بی‌دهنی قهقهه از سر پستان عشق چون که دمی شیر یافت قامت سروی گرفت کودکک یک مهه روی ببینید روی بهر خدا عاشقان گر چه زنخ زد بسی کوردلی ابلهه والله کو یوسف است بشنو از من از آنک بودم با یوسفی هم نمک و هم چهه چون که نماید جمال گوش سوی غیب دار عرش پر از نعره‌هاست فرش پر از وه وهه عاشق باشد کمان خاص بتی همچو تیر هیچ نپرد کمان گر بشود ده زهه آن که ز تبریز دید یک نظر شمس دین طعنه زند بر چله سخره کند بر دهه مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5029