از پیش من برو که دل آزارم ناپایدار و سست و گنه کارم در کنج سینه یک دل دیوانه در کنج دل هزار هوس دارم قلب تو پاک و دامن من ناپاک من شاهدم به خلوت بیگانه تو از شراب بوسهٔ من مستی من سرخوش از شرابم و پیمانه چشمان من هزار زبان دارد من ساقیم به محفل سرمستان تا کی ز درد عشق سخن گویی گر بوسه خواهی از لب من ، بستان عشق تو همچو پرتو مهتابست تابیده بی خبر به لجن زاری باران رحمتی است که می بارد بر سنگلاخ قلب گنهکاری من ظلمت و تباهی جاویدم تو آفتاب روشن امیدی بر جانم ، ای فروغ سعادتبخش دیر است این زمان ، که تو تابیدی دیر آمدم و دامنم از کف رفت دیر آمدی و غرق گنه گشتم از تند باد ذلت و بدنامی افسردم و چو شمع تبه گشتم فروغ فرخزاد : اسیر : هرجایی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/503005