در شب کوچک من ، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهرهٔ ویرانیست گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است ابرها ، همچون انبوه عزاداران لحظهٔ باریدن را گویی منتظرند لحظه ای و پس از آن ، هیچ . پشت این پنجره شب دارد می لرزد و زمین دارد باز می ماند از چرخش پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان ، در دستان عاشق من بگذار و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش های لبهای عاشق من بسپار باد ما را با خود خواهد برد باد ما را با خود خواهد برد فروغ فرخزاد : تولدی دیگر : تولدی دیگر : باد ما را خواهد برد گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/503091