در آستان غروب بر آبگون به خاکستری گراینده هزار زورق سیر و سیاه می‌گذرد نه آفتاب، نه ماه بر آبدان سپید هزار زورق آواز خوان سیر و سیاه یکی ببین که چه سان رنگ‌ها بدل کردند سپهر تیره ضمیر و ستارهٔ روشن جزیره‌های بلورین به قیر گون دریا به یک نظاره شدند چو رقعه های سیه بر سپید پیراهن هزار همره گشت و گذار یک‌روزه هزار مخلب و منقار دست شسته ز کار هزار همسفر و همصدای تنگ جبین هزار ژاغر پر گند و لاشه و مردار بر آبگون به خاکستری گراینده در آن زمان که به روز گذشته نام گذاریم، و بر شب آینده در آن زمان که نه مهر است بر سپهر، نه ماه در آن زمان،‌دیدم بر آسمان سپید ستارگان سیاه ستارگان سیاه پرنده و پر گوی در آسمان سپید تپنده و کوتاه مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه : بازگشت زاغان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/505010