دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد وز معبر قوافل ایام رهگذر با میوهٔ همیشگی‌اش،‌ سبزی مدام ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر او در جوار خویش دیده ست بارها بس مرغ‌های مختلف الوان نشسته‌اند بر بیدهای وحشی و اهلی چنارها پر جست و خیز و بیهوده گو طوطی بهار اندیشناک قمری تابستان اندوهگین قناری پاییز خاموش و خسته زاغ زمستان اما او با میوهٔ همیشگی‌اش، سبزی مدام عمری گرفته خو گفتمش برف؟ گفت: بر این بام سبز فام چون مرغ آرزوی تو لختی نشست و رفت گفتم تگرگ؟ چتر به سردی تکاند و گفت چندی چو اشک شوق تو، امید بست و رفت مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه : ناژو گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/505011