چون سبویی ست پر از خون، دل بی کینهٔ من این که قندیل غم آویخته در سینهٔ من ندهد طفل ِ مرا شادی و غم راحت و رنج پر تفاوت نکند شنبه و آدینهٔ من زندگی نامدم این مغلطهٔ مرگ و دم، آه آب از جوی ِ سرابم دهد، آیینهٔ من کهکشان‌ها همه با آتش و خون، فرش شود سر کشد یک دم اگر دود ِ دل از سینهٔ من پر شد از قهقه دیوانگیش چاه ِ شغاد شکر ِ کاووس شه این است ز تهمینهٔ من با می ِ ناب ِ مغان، در خم ِ خیام، امید! خیز و جمشید شو از جام سفالینه ی من شعر قرآن و اوستاست، کزین سان دم ِ نزع خانه روشن کند از سوز من و سینهٔ من سال دیگر که جهان تیره شد از مسخ ِ فرنگ یاد کن ز آتش ِ روشنگر ِ پارینهٔ من مهدی اخوان ثالث : دوزخ اما سرد : پارینه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/505074